90.5.25
امروز هم یکی از روزای خوب خدا بود که با بودن در کنار تو بسیار دلچسب و عاشقانه ست گلکم ؛ مامانی فقط تورو داره و عاشقونه دوستت داره عزیزم امروز خیلی خسته ام نمیدونم شاید بخاطر پارک باشه بابایی هم خیلی خسته بود و پاهاش درد میکرد خوب شما دیروز کلی مارو اذیت کردی اما اشکالی نداره دخملی تا باشه از این زحمتها ؛ امروز خیلی بهونه گیر شدی شاید تو خسته ایی اره گلم؟ آنا خانمی میدونی مامان خسته ست واسه همین داره شیطنت میکنی و همه چیزو بهم میریزی الهی قربونت برم هیچی که نمیتونم بهت بگم . بالاخره با گریه و زاری راضی شدی بخوابی دوست ندارم اشک های خوشگلتو ببینم اما اگه بعداز ظهر نخوا...
نویسنده :
مامان متین
12:47